تجربه ی یک پایان

تجربه ی یک پایان

قبل از شروع

  ادراک شما از وضعیت خود برای راه اندازی کسب و کار:

درصدفاکتور
100علاقه
30تخصص
70ارتباطات

  دلیل تصمیم به شروع کار:

من همیشه بیشتر دنبال انجام کار نو در ایران بودم، این کار تا به حال انجام نشده بود و ایده جدیدی بود. پس بنظر می رسید که جای کار دارد و مورد اقبال قرار بگیرد.

هم مبنای علمی داشت و هم قابل دفاع بود و اینها من را جذب می کرد.

  سرمایه اولیه برای شروع کار:

حدود 300 الی 350 میلیون تومان بدون هزینه تجهیزات در سه سال پیش.

بطور کل با داشتن ایده جذاب، می توان سرمایه جذب کرد اما در این کار خاص به دلیل نو بودن ایده، جذب سرمایه‌گذار کار بسیار مشکلی بود.

  زمان ایده تا شروع کار:

حدود ۵ سال قبل از اجرا ایده، در ذهن من وجود داشت و تا زمان جدی شدن آن سه سال طول کشید.

  اقدامات تجزیه و تحلیل بازار:

متاسفانه در آن زمان طرح کسب و کاری آماده نکردم، ولی هر آنچه که داشتم تجربی بود و دلی، بعد به موازات انجام این کار یک دوره MBA را در دانشگاه تهران گذراندم.

  برای شروع کسب و کارت هر کدام از عوامل زیر را بر اساس اهمیتی که می دهید، به ترتیب اولویت زیر را مشخص کنید:

 (تیم، ایده، الگوی کسب و کار، سرمایه، زمان)

۱. سرمایه ۲. ایده ۳. تیم و نحوه اجرا ۴. تحلیل بازار ۵. زمان بندی

البته برای کار اصولی تحلیل بازار باید جلوتر قرار بگیرد.

  اولین گام اجرایی(نقطه شروع):

۶ ماه تا یک سال اول کار فقط مطالعاتی که شامل مطالعه، سعی – خطا و یادگیری بود.

زمان شروع

  چه ارزشی را ارائه می دادید؟

آنالیز گیت یک ارزیابی کاملاً فانکشنال و علمی است که برای ورزشکاران بسیار کارایی دارد. با این تحلیل ورزشکاران می توانند از وضعیت عملکرد عضلات خود مطلع شوند.

  مشتریان این خدمات چه کسانی بودند؟

ورزشکاران تفریحی، حرفه ای و نوجوانان

  ارتباط با مشتریان چگونه بود؟

وب سایت اینستاگرام ، رویدادهای ورزشی و همچنین ارتباط گرفتن با باشگاه ها، مربیان و ورزشکاران سرآمد

   محل ارائه خدمات کجاها بود؟

در ابتدا در مجموعه خودمان و سپس به بیمارستان انتقال دادیم، مشتریان به مرکز باید مراجعه می کردند.

  آیا شریک کاری داشتید؟

خیر، همکار داشتم ولی شریک نگرفتم.

  پایه اصلی کسب و کار شما؟

دانش، تجربه، ارتباطات، سرمایه

  اصلی ترین فعالیت کسب و کار شما؟

کسب و کاری که شروع کردیم در حوزه ارائه خدمات بود. اما شغل اصلی من واردات تجهیزات است که هنوز جایگزینی از لحاظ علاقه برای آن پیدا نکردم.

  ساختار هزینه چگونه بود؟

هزینه تجهیزات چیزی در حدود 200 هزار یورو و یکی از چالش‌های مهم این پروژه بود، اما این تجهیزات الزامی بود. بابت هزینه نیروی انسانی، تمام سعی ما این بود که حداقل هزینه را برای نیروی ثابت داشته باشیم. برای نیروهای متخصص لازم، مانند پزشک و بیومکانیک سعی می‌کردیم پروژه‌ای با آنها کار کنیم، به طوری که وقتی که آنها تست می گرفتند یا گزارشی تهیه می‌کردند، هزینه دریافت می کردند. چالش این کار نیز هماهنگی بین سیستم و آنها بود.

  ساختار درآمد چگونه بود؟

درآمد ما در دو سال اول کاری به صورت میانگین زیر یک یا دو میلیون تومان بود. کار ما بسیار ناشناخته بود و نیاز به معرفی داشت، پس ما بسیاری از افراد را بدون دریافت هزینه تست می‌کردیم. رقم درآمد اما در اواخر کار به 20 میلیون تومان در ماه رسید که از لحاظ رشدی مبلغ قابل توجهی بود. ما سال آخر، کار را به بیمارستان پیامبران منتقل کردیم و سی  درصد درآمد مان را به آنها پرداخت می‌کردیم. 

این قضیه به ما کمک کرد تا فشار هزینه ها را کمی بکاهیم اما این نیز تنها یک فرجه یک ساله بود و بعد از آن می‌بایست یک عددی را فارغ از اینکه کار می‌کردیم یا نه، بعنوان اجاره به بیمارستان پرداخت می‌کردیم.

در مجموع رشد درآمدی از یک میلیون به 20 میلیون مقدار قابل قبولی بود، ولی همچنان در مقابل میزان سرمایه‌گذاری من و درگیری سرمایه میزان کمی بود. این کار روال خوبی داشت اما اتفاقاتی که در نیمه دوم سال 1398 و نیمه اول سال 1399 (تغییرات سیاسی، تورم، کم پول شدن مردم و بعد کرونا) افتاد، باعث شد تا کار شکست بخورد.

بعد از تجربه کسب و کار

  بهترین ظرفیت های موجود این کار؟

جوان‌ها، نوجوان‌ها، کودکان و والدینی که علاقمندند فرزندانشان از سنین پایین ورزش کنند، ولی باید مراقب باشیم که از این فرصت سو استفاده نکنیم. برای مثال باید دید آیا خدماتی که ارائه می‌شود متناسب با مشتری است و بعد از او دعوت شود و هزینه دریافت گردد. متاسفانه در جامعه امروزی این نوع کلاهبرداری به دلیل اهمیت فرزندان برای والدین بسیار رایج شده است و غالبا از این قضیه سو استفاده و منفعت طلبی می کنند و هر خدمات نامربوطی را به آنها می فروشند. من در کسب و کار خود از این موضوع امتناع کردم.

  دلایل اتمام کار؟

نابسامانی و عدم پایداری وضعیت اقتصادی ایران از اواسط سال 1398 اوج گرفت و با شروع کرونا، تیر آخر هم زده شد و همچنان که وضعیت اقتصادی مردم وخیم‌تر می‌شود، اولویت هایشان نیز تغییر می کند. بنابراین تمایلشان برای دریافت این چنین خدماتی کمتر می شود.

  آیا بعد از اتمام کار عمل خاصی که اثر گذار باشد، وجود داشت که بتواند جریان رو برگرداند؟  آیا شما آن را انجام دادید؟

ما در چند مقطع میخواستیم که این جریان را تمام کنیم و باز تصمیم گرفتیم که ادامه دهیم. آخرین بار نوروز امسال بود اما باز هم تصمیم گرفتیم که ادامه دهیم، اما این دفعه نشد. زیرا به اندازه سرمایه و تلاش تیم، بازدهی مناسب را نداشت.

  آیا اتمام کار تصمیم درستی بود؟

حداقل توی این مقطع بله، یک چیز را باید حواسمان باشد، وقتی یک ایده ای را از روی کاغذ به عمل تبدیل می کنیم، مانند بچه ایی است که به دنیا می آوریم، برایش هزینه، وقت و انرژی صرف می‌کنیم و تا آخرین لحظه پای آن می مانیم و برایش می جنگیم، تنها تفاوت آن این است که وقتی به جایی برسیم که ببینیم که دیگر جواب نمی دهد نباید بگوییم: «عه.. سه سال برایش زحمت کشیدم، کار کردم، رهایش کنم؟» بله، چون سی سال دیگر جلوی رویت است که باید زندگی کنید و قرار نیست که یک چیزی را که جواب نمی دهد را سی سال به دنبال خود بکشیم. رهایش می‌کنیم و با تجربیاتی که از آن به دست آورده‌ایم به دنبال بقیه زندگی می‌رویم که در آن چیزهای جدیدی منتظر ماست که قرار است به ما عرضه شود تا اتفاقات جدیدی پیش روی مان بگذارد. در آن چیزهای بسیاری یاد گرفتیم، اما همان قدر که شجاعت داشتیم آن را شروع کنیم، باید شجاعت به اتمام رساندن آن هم داشته باشیم. یک مشکلی که من در استارتاپ ها را می بینم این است که وقتی کاری شروع می‌کنیم و جواب نمی‌دهد، آن را رها نمی‌کنیم همینطور هزینه می کنیم و ضرر می دهیم و بر روی ضررمان اصرار می کنیم. شاید زمان مناسبی برای این شروع کار نبوده و زمان دیگری برای شروع مناسب است. این تمام کردن خوش یک قابلیت بزرگی است.

  سخن آخر…

در کل من طرفدار شروع ایده های نو هستم خودم اینکار را کردم و به بقیه هم همین توصیه را می کنم. چیزی که دارید و تمام شده را رها کنید به دنبال یک چیز جدید بروید دنیا های جدید را کشف کنید، زیرا آن تمام شده است.. سختی‌هایی در آن وجود دارد ولی وقتی که این کار را یک یا دو بار انجام دهید، روتین زندگی شما می شود. و سختی های این تیپ زندگی کردن را یاد می گیرید و به آن عادت می کنید.. زیرا همیشه در دنیا های جدید اتفاقات قشنگی برای کشف کردن وجود دارد و از یک جا ماندن بهتر است. در عین حال دانش از همه چیز مهمتر است و تا می توانید باید در زمینه کاری خود مطالعه نمایید. بخوانید، باسواد بشوید و سعی کنید که به روز باشید. همچنین خود را به تمام ابزارهای مورد نیاز برای موفقیت ایده تان مجهز نمایید. اینها هستند که زندگی و جذاب و قشنگ می کنند، زندگی بدون مبارزه و جنگ، کسل کننده است.

مسعود برزی

اشتراک گذاری پست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *