مصاحبه اختصاصی با دکتر رضا قراخانلو

مصاحبه اختصاصی با دکتر رضا قراخانلو

دکتر رضا قراخانلو یکی از قدیمیترین مدیران ورزشی کشور است، با سابقه چند دهه مدیریت در سازمان تربیت بدنی، کمیته ملی المپیک، وزارت ورزش، پژوهشگاه تربیت بدنی  با سوابق و افتخارات زیر است:ا

تمام این دستاوردها و عناوین بخشی از رزومه دکتر قراخانلو است، در خدمت ایشان هستیم با سوالاتی راجع به نقش گیری دانشجویان تربیت بدنی در محیط کسب و کاری:

    با سلام خدمت آقای دکتر قراخانلو، بعنوان اولین سوال، آکادمی ملی المپیک برای دانشجویان فارغ التحصیل تربیت بدنی، چه بسترهایی به فراهم کرده است؟

رشته تربیت بدنی به طور کلی عملی-نظری است، اگر کسی صرفا دوره های دانشگاهی را ببیند و مدرک لیسانس فوق لیسانس و دکترا بگیرد، اگر همه چیز خوب باشد، استاد خوب باشد، درس خوب باشد، دانشگاه خوب باشد، همه چیز خوب پیش برود، از دل این مشاغلی مانند مربی و مدیر بیرون می آید. اما با توجه به شرایطی که در حال حاضر وجود دارد، صحبت من به نظر ایده‌آل می‌رسد بنابراین باید فکری کرد که در نظامی که برای ورزش وجود دارد، بچه ها به بعد عملی و کاربردی ورزش نزدیک تر بشوند.

در جواب سوال اینکه چه کار می‌شود کرد، این است که ما در پیش رو مسیری را داریم که قبلاً دنیا آن را پیش گرفته است. ما هم در آکادمی به همین مسیر نگاه می‌کنیم، و به طور مرتب دوره های آموزشی مختلفی برگزار می‌کنیم.

آکادمی نقش ارتباطی بین دانشگاه ها، مشتریان، جامعه، مردم و خدمات ایفا می کند.

 برای مثال خانم ها و آقایان با تحصیلات مختلف از لیسانس تا دکترا به اینجا می‌آیند و دوره‌های مختلفی را سپری می‌کند، مثلاً در مورد بدنسازی ما دوره های مقدماتی و عالی را داریم. ضمنا بعد از این دوره‌ها مدارکی و ارائه می‌دهیم که ارزش بین‌المللی دارند، برای مثال مصطفی صبوری با همین مدرک توانسته در کانادا شغلی برای خود پیدا کند.

در ایران هم وقتی کسی مدرک دوره های آکادمی را داشته باشند، برای کسب شغل یک امتیاز محسوب می شود. ماهیت دوره های ما عملی – نظری است و باید بگویم که طبق یک نیازسنجی های این دوره ها صورت گرفته است.

برای مثال خود من چالش هایی را در دوره ها می دیدم، یکی از اینها هم این چالش بدنسازی بود که به ویژه برای خانم ها یک چالش جدی است، ما آمدیم خانم هایی را که علاقه، تجربه و یا علم کوچکی در علم بدنسازی دارند را آوردیم، برایشان دوره‌هایی گذاشته ایم، که این‌ها تبدیل به مربیان برجسته‌ای شوند و بتوانند هم در تیم های ملی و هم در باشگاه‌ها درآمد داشته باشند.

 چالش دوم اینکه به سوال شما مربوط به است و آکادمی در آن فعال است مربوط به بخش روانشناسی می باشد. روانشناسی ورزشی در این مسیر است که به طور تدریجی پولساز شود، ما الان افرادی را که تحصیلاتشان در این رشته هست را جذب کرده‌ایم، و باز در زمینه ی خانم ها این کارها کمتر اتفاق افتاده است، من به سراغ یک مثال واقعی میروم، ما یک دوره 004 ساعته روانشناسی تعریف کردیم که در آن خانم هایی که در این زمینه مقدمات ملزوم را داشته اند را جذب کردیم، پس از سپری کردن این دوره آنها می‌توانند روانشناس های بهتری بشوند و شانس این را پیدا کنند که استخدام شوند و درآمدزایی داشته باشند.

   خوب دکتر، در تربیت بدنی یک سری افراد نخبه وجود دارند که ایده پردازی می کنند، نحوه رصد و پیدا کردن این اشخاص توسط آکادمی چگونه انجام میشود؟

در این زمینه خیلی خوب عمل نمی کنیم، و این زمینه ساز و کار فراهم نیست و این را کار بسیار دشوار می کند.

ولی امکانپذیر هست بستگی به تخصص و پیگیری فرد دارد، مثلا آقای دکتر نوروزی، دو سال قبل با تلاش زیادی توانست جایگاهی برای خود در آکادمی پیدا کند. آن زمان گفت که من دکترای فیزیولوژی ورزش هستم و روی قلب دارم کار می کنم و در ایتالیا این دوره را دیدم، میتوانم در این زمینه کارهای خوبی بکنم. من به ایشان میدان دادم، شورای این کار با ایشان بود و در مجاورت این کار، آقای دکتر انوری هم آمدند، الان دپارتمان قلب و ورزش را داریم که معاینات قلب ورزشکاران یک کار امروزی خیلی خوبی است، که اول اینکه ورزشکاران ملی ما وضعیت قلبشان چک می شود.

دوم اینکه وبینارهای ورزش و قلب را به صورت بین‌المللی گذاشتیم، یک وبینار بین المللی بزرگ هم در مهر و آبان ماه قرار است بگذاریم.

مفهوم ورزشی را در فیلد می‌آوریم و بعد افراد می آیند و دوره می بیند و من فکر می کنم که به زودی می توانیم دوره‌هایی بگذاریم که اگر این افراد در باشگاه باشند، و بگویم که من مربی هستم و دوره تست های قلب و ورزش هم دیده‌ام، احتمال و امتیاز استخدام شان بالاتر می رود.

 مثلاً یک پزشک ورزشی داشته باشیم. در وبیناری‌ که گذاشتیم 53 نفر شرکت کردند، پنج نفر جراح قلب بودند، بقیه پزشک ورزشی بودند. پزشکان ورزشی که این دوره ها را می بینند را میخواهند استخدام شوند، صلاحیتشان با گذراندن این دوره ها بالاتر می رود.

در آخر، از منظر PEVO(توسعه ارزش های المپیک) میتوانم بگویم حدود 53 معلم به ما وصل می باشند. معلم های ورزش آمدند نزد ما دوره دیده اند و سفیر توسعه ارزشهای المپیک شدند.

در واقع ما نظامی برای این کار نداریم، ولی اگر بچه های خلاقی به من مراجعه کنند، نمیگذارم دست خالی برگردند.

  شما خودتان برای اولین بار مرکز نوآوری را تأسیس و راهاندازی کردید، با اون نگاه نمی شود، در حوزه قهرمانی و المپیک، مثل همین آقای نوروزی ها را جذب کرد و پرورش داد؟

والا خیلی خیلی خوبه، خودتان میدانید که من اعتقاد به این کارها دارم.  خود شما شهادت می دهید که من حتی امروز هم با شما این موضوع رو مطرح کرده ام. من این طوری مدیریت یاد گرفتم که این موضوع ها ساز و کار لازم دارد. شما هم ذهن این کارها را دارید و هم این کارها می‌کنید. ولی اگر شما این زیرساخت‌ها را فراهم نمی کردید، به اینجاها نمیرسیدید.

ما زیرساختی را اینجا فراهم می‌کنیم، دپارتمان بیو مکانیک مان را ابلاغ کردم رسما که باید مرکز فناوری بشود که این مرکز نوآوری، با پایگاه نوآوری پژوهشگاه کار کند. در حال حاضر کار گروه پنج نفره شکل گرفته، وقتی این قضیه هم جلو برود ما میتوانیم از این ایده‌ها داشته باشیم. ولی هنوز من نیروی انسانی و ساز و کارش را ندارم.

اینها تو ذهن ما هست، اگر شما می توانید کمک کنید،  اگر هر کسی بتواند کمک کند، ما استقبال می کنیم.

   یعنی شما میفرمایید که اگر دانشجوهای دکتری بیایند پای کار و هم اینکه کمک کنند شما حتماً حمایت می کنید؟

ما حتما این کار را می کنیم، به شرطی که بدرد ما بخورند. تعداد بسیار زیادی از دانشجوی دکتری را مانند مریم ربانی درگیر کار کردیم.

یا ما در حال آماده سازی ۲۲ جلد کتاب در حوزه فیزیولوژی هستیم که می توانم بگویم که 54 تا از دانشجویان یا دکترای تازه فارغ التحصیل در گیر این برنامه هستند، مثل شیوا خرمشاهی، ایشان قهرمان تیر و کمان و دانشجوی دکترا است که هنوز دفاع نکرده است. عباس فلاح دانشجوی دکترا بوده که البته دو سه سالی است که دکتر شده است، همچنین علی قرائت که به ترتیب قهرمان جودو و قهرمان قایقرانی هستند.

آقای مهندس ایده هایی که ما اینجا می توانیم بپذیریم و  رشد دهیم، چه هست؟ اینها را باید به خوبی تعریف کرد. نمیدانم خیلی دستمون باز هست یا خیر. شاید یک سری افراد بیایند و فکرهای جالبی بیاورند.

ولی توی محدوده‌ای که ما برایش جا داریم. اینجا یک محیط خاص برای تاپ ها برای المپیکی‌هاست، مثلاً ساختمان اینجا خاصه آدم هایی که به اینجا مراجعه می‌کنند خاص هستند. در توسعه ورزش قهرمانی در نظام هایی که باعث آموزش و توسعه این قضایا باشد، تکنولوژی هایی که به این موضوع برگردند،تکنیک های جدید ،خلاقیت ها، ما در این زمینه ها می‌توانیم کمک کنیم که اگر کسی بتواند ما را یاری کند، ما از خدا می خواهیم.

    دکتر از نظر شما یک متخصص تربیت بدنی باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟

به نظر من خوب درس خواندن، هوش بالا داشتن، اگر کسی این مهارت ها را نداشته باشد نمی‌تواند وارد حوزه علم و پژوهش شود. به میزان قابل قبولی باهوش باشد، خوب درس خوانده باشد، در جای خوبی درس خوانده باشد، با استاد خوبی درس خوانده باشد، اینا هستند. اما از آن مهم تر به نظر من یک متخصص تربیت بدنی باید ورزشی باشد. اگر شاگرد اول دانشگاه صنعتی شریف هم باشد اما ورزشی نباشد، در این زمینه موفق نمی شود. این اعتقاد من است که باید اهلیت داشته باشد، اهلیت ورزشی بودن. دو بعدی باشد افرادی که ذهنیت دو بعدی دارند موفق ترند.

   آقای دکتر بازار کنونی ورزش را چگونه می بینید؟ پیشنهاد شما برای بچه های تربیت بدنی چیست؟

در دنیا بازار ورزش، بازار بسیار وسیعی است.مطالعات نشان می‌دهد که البته شما بهتر از من می دانید، یک زمانی ورزش بازار نهم دنیا بود. این در حالی است که قاچاق و اسلحه بازارهای بسیار بزرگی در دنیا هستند و شما با در نظر گرفتن نفت و گاز و پتروشیمی و بقیه بازارها، نگاه کنید که صنعت ورزش جایگاه نهم را داشت که این خیلی خیلی بزرگ است. تا آنجایی که می‌بینیم صنعت و بازار خیلی بزرگی است، اما نه در ایران. چرا در ایران بازاری نداریم؟ یک بازار نفت داریم و همه چیز هم دست دولت است، ما چون دولتی هستیم این بازار رشد نکرده است، رشدش بسیار ناچیز بوده است. ولی شما در اقتصاد ورشکسته اسپانیا می بینید که سهم فوتبال رونالدو و مسی، بارسلونا و رئال مادرید،  با اقتصاد ورشکسته اسپانیا کاری کرده که کمر راست کنند.

شما اقتصاد فوتبال را می بینید، شما اقتصاد تنیس را می بینید، جنبه های تولیدی گلف را می بینید، شما نایکی را می شناسید و… همینطور که می بینید ورزش یک بازار بسیار بزرگ است. چرا، چون به مردم متصل است. شما نگاه کنید می‌بینید که هر چیزی که به مردم ارتباط دارد بازار بزرگی است.

ورزش، مورد علاقه تمام مردم جهان است، و به همین دلیل بازارهای بزرگی را برای خود درست کرده است. در ایران این طور نیست زیرا اقتصاد سالم نداریم، اقتصاد آزاد نداریم.همه چیز دولتی و نفتی است.

یک مثال دیگه برایتان بزنم، استادیوم سازی، باشگاه سازی. چگونه است که در بعضی از کشورها استادیوم سازی و باشگاه سازی یک بیزینس سودآور است؟ چون متعلق به بخش خصوصی و مردم است. چرا در ایران نمیشود؟ چون در ایران اقتصاد آزاد نداریم، حق پخش تلویزیونی نداریم، پس اقتصاد ورزش در ایران، مخصوص ایران است. ولی اگر این قیدها کنار بگذاریم بازار بزرگی است.

    پیشنهادتان برای بچه های فارغ التحصیل چیست، وارد سیستم های دولتی شوند؟

نه اتفاقاً من برعکس می خواستم بگویم، من پیشنهادم اینست که نروند در بخش دولتی، اصلا نمیتوانند بروند، بیایند در بخش‌های بیزینسی خصوصی کارآفرینی، اگر خلاقیت کنارش باشد، میتوانند پول در بیاورند. چون الان تعداد زیادی از بچه های ما به همین صورت پول خوب بدست میاورند.

    خود شما بعد از فارغ التحصیل چه کردید؟

خوب من قبل از اینکه برم برای کانادا برای ادامه تحصیل، فضای انقلاب و این شبه سوسیالیسمی که در مملکت حاکم بود، پول را بد می دانستیم و اصلا خجالت می‌کشیدیم که راجع به پول صحبت کنیم. خجالت می کشیدیم که زیاد پول در بیاوریم. این در شرایطی بود که بعضی از آیت الله های عظمای ما مانند آیت الله منتظری می‌گفتند که سرمایه‌گذاری در اسلام تایید است، پول درآوردن در اسلام تایید است، ولی شرطش سلامت و صحت و این هاست. تخلفی در آن نباشد ولی ما در آن زمان نمی فهمیدیم، وقتی من از کانادا آمدم، فهمیدم که چه خدمت بزرگی است.

بگذارید این را هم بگویم که قبل از اینکه بروم کانادا، کارهای خیرخواهانه می‌کردیم. مثلا آمدیم به عنوان داوطلب با مسئولین شهرداری صحبت کردیم، به عنوان عضو انجمن اسلامی، گفتیم خیلی ممنون که دارید شهر را تبدیل به فضای ورزشی می کنید، ولی اگر کارهایی انجام می دهید را فلان طور تغییر دهید، نتیجه بهتری دارد، پیشنهاداتی دادیم. این موضوع مربوط به خیلی سال قبل از اوایل انقلاب، آن زمان دو تا مهندس آنجا بودند که به ما گفتند که پیشنهاداتی برای ما(من و آقای دکتر رضوی) دارند. گفتند که ما به شما زمین و وام میدهیم که بیایید در یک جای خوب تهران، این پیشنهادات خود را عملی نمایید. فکر می‌کنید که ما چه کار کردیم؟ ما رگهای گردن مان را کلفت کردیم و گفتیم حرف دهنت را بفهم، می‌خواهی به ما رشوه بدهی؟ گفتند این حرفها چیه آقا؟ رشوه چیه؟ ما دیدیم شما آدم های خوش فکر و خوبی هستید و می خواهیم به مردم شهر تهران کمک کنیم. خوب باید این کار را راه بیندازید و سود خود را نیز ببرید. ما این حرف‌ها را نفهمیدیم و با قهر بیرون آمدیم. فکر می‌کردیم اگر آن کار را بکنیم و خون شهدا خیانت کرده ایم، در صورتی که آن خدمت بود.

وقتی از کانادا برگشتیم، رفقای دیگرمان که در زمینه مدیریت فعالیت می کردند، مانند آقای محمود افشار، پیشنهاد باشگاه های ورزشی زنجیره‌ای در سراسر ایران را به من داد، که ای کاش این کار را می‌کردم. من که به ایران آمدم در اولین قدم یک مدرسه فوتبال درست کردم، من، حسین قرا خانلو، محمد دادکان، محمد مایلی‌کهن و جواد حسین زاده بودیم. ما آمدیم یک مدرسه فوتبال  ساده زدیم که بعد از آن اولیا ما رو رها نمی کردند و می گفتند تو رو خدا اینجا را تعطیل نکنید. حاضر بودند که پول بدهند،  زیرا ما علمی کار می‌کردیم بهترین های ورزش بودیم، ولی به یک سال نرسید که آمدند ما را درگیر مسئولیت های مدیریتی کردند و ما جدا شدیم. الان هم به نظر می رسد که باید این کار را کرد.

الان چندین مدرسه بسکتبال است، ما مثلاً مدارس تخصصی را بتونیم باز بکنیم از فدراسیون‌ها مجوز بگیریم، به آنها مرتبط بشیم.

مثلاً یک چیز جالب اینکه یک کسی آمد مرا باز درگیر کرد، من تا یک مسیری همراهی اش کردم ولی کار رها شد،این فرد از آدم های بسیار شناخته شده فوتبال است، یعنی نسبت به من پیشکسوت محسوب میشه تو فوتبال، از من خواست که قرا خانلو شما بیا من هر چقدر پول بخواهید در اختیارتون می گذارم، کلی ایده داشت، فکر می‌کنید چه بود؟ اون یکی از اولین افرادی بود که بازیکن ایرانی را به اروپا ترنسفر کرد. می گفت من فلان باشگاه را دارم، چندین شعبه هم در ایران دارم، بیا نظام تولید بازیکن فوتبال را تو در ایران راه اندازی کن، من اینها را به اروپا ترنسفر می کنم.

حالا مهندس شما نمی دانستی که من درگیر  این کار را هم بودم.من فیزیولوژیستم ولی به این کارها نرسیدم.

   حالا آقای دکتر من گرایش های تربیت بدنی را میگویم شما بفرمایید جایگاه این ها در ورزش قهرمانی کجاست، مثلاً شخصی که آسیبشناسی میخواند اگر بخواهد در ورزش قهرمانی کار کند، بداند که در آینده در چه پوزیشنی میتواند فعالیت کند.

   مدیریت ورزشی:

خوب اینها میتوانند سرپرست بشوند، مدیر بشوند، کارگزار باشند، روشن است.

   فیزیولوژی ورزشی:

میتوانند متخصص تندرستی بشوند، می‌توانند مربی بدنساز باشند، همین متخصص تندرستی که گفتم بسیار گسترده است، می‌توانند در کنار پزشک ها در پیشگیری و درمان بیماری‌ها کمک بکنند.

   آسیب شناسی:

پیشگیری از آسیب‌های ورزشی یعنی پول، اینها می‌توانند برای پیشگیری از آسیب به مربی ها و به پزشک های ورزشی کمک ‌کنند و در دوره بازیابی و ریکاوری کمک بکنند، چون من فوق لیسانسم آسیب شناسی و حرکات اصلاحی بوده میدانم که در مراکز تندرستی این افراد هم میتوانند کمک بکنند.

    اگر بخواهیم در زمینه قهرمانی کار کنند باید یکی از تاپ های آسیبشناسی باشند که بتوانند تو این زمینهها کار بکنند درسته؟

بله، در کنار مربی کمک بکنند به پیشگیری از آسیب

   روانشناسی ورزشی:

مشاور ذهنی می شوند، روانشناس ورزشی می شوند.

   رفتار حرکتی و رشد:

روی رشد بچه های سالم از طریق بازی، توی مهد کودک ها، روی بچه‌هایی که عقب‌ماندگی ذهنی دارند، اینها می توانند بهترین کارها را بکنند و پول در بیاورند. چنان چه الان آقای دکتر غلامی و خانم نعیمی کیا، دوره‌های مختلفی را می گذارند و می توانند بروند با سازنده های اسباب بازی وارد بشوند، با تولید کننده های فیلم ها وارد بشوند، شما نگاه کنید رشد و یادگیری یعنی کودکان، باید به دنیای کودکان خدمات بدهند، یک کارهایی بکنند، چنانچه الان دارند برخی از کار را انجام میدهند.

   بیومکانیک ورزشی:

در بیومکانیک به نظر من باید به شما مهندس ها نزدیک شوند و در آن فضاها کار کنند. خدماتی ارائه کنند که شما احساس نیاز به آنها کنید. همچنین می توانند در ورزش قهرمانی کار کنند که دنیای بحث آن جا هست. یه بحث دیگه ای که ممکن است فراموش کنم و الان ذکر می کنم این است که ممکن است شامل متخصصان بیومکانیک باشد، آنالیز بازی است. ببین آقای مهندس آنالیز بازی دنیای پول است. ساخت وسایل و تجهیزات جدید که پایش و کنترل تمرین را بتواند عینی و هدف دار کند، فرصت های خوبی هستند برای پول درآوردن، که البته در مورد باید امکاناتی باشد که خود شما بهتر از من می دانید.

   با توجه به این صحبت های شما، در برخی کشورها گرایش ها در دانشکده های متفاوتی درس داده می شود. برای مثال کینزیولوژی در دانشکده هنر تدریس می شود. نظر شما در این باره چیست؟

بنده به حفظ هویت علم تمرین و حفظ هویت این دپارتمان معتقد هستم، اگرچه در دنیا، مدل های مختلفی هست و همه این مدل ها جواب داده است.

برای مثال، در برخی از دانشکده های کانادا و انگلستان علم تمرین فیزیولوژی در دانشکده پزشکی تدریس می شود.

   به نظر شما آیا این ساز و کارها باعث نمی شود که اینها مانند نظام مهندسی و یا بچه های علوم پزشکی برای عموم شناخته شده تر باشند و یا موجب اخذ مجوز کسب و کار شوند؟

چرا، ولی این یک نقشه تئوری زیباست که در ذهن من و شما شکل گرفته ولی اجراش بسیار مهم است. در ایران متاسفانه اجراها خیلی بد است، اما در دنیا کشورهایی هستند که از ما هم بدتر هستند. مثلاً در دانشگاه تربیت مدرس چند بار پیشنهاد کردند که گروه فیزیولوژی ما به زیر مجموعه دانشکده پزشکی برود، اما من در مجموع رضایت ندادم. گفتم ما اینجا عزیزیم، درست است که در دانشکده علوم انسانی هستیم، ولی اگر بپرسید، ما جزو بهترین گروه‌ها هستیم. گفتیم اگر برویم داخل دانشکده پزشکی، همچنین فرهنگی وجود ندارد و به آخر صف می رویم. پول، اتاق و امکانات نمی‌دهند. مثلا حساب کنید که بچه‌های بیومکانیک ما با شما مهندس ها در یک گروه قرار بگیرند، آنها هم به ته صف می روند.

اما در دنیا که فهم بالای منافع ملی و یک نوع آزادگی و پختگی وجود دارد هم چنین کاری در دانشگاه‌های دیگر انجام می شود. برای مثال دانشگاه هاروارد، اینطور برخورد ها نمی شود. به طور کل اگر یک دانشجوی بیومکانیک در کنار یک مهندس قرار بگیرد، رشد می کند.

   آقای دکتر ایجاد نظام ورزشی کشور در چشم انداز شما وجود دارد یا خیر؟

ناامید نیستم، ولی بسیار بسیار دشوار است. به خاطر اینکه فکر می‌کنم که دولتی ها و حکومتی ها اگر می‌توانستند نظام‌های فعلی را هم از بین می بردند.

    حالا من گرایش ها را نام میبرم، اولین دانشگاهی که از نظر شما می گذرد را نام ببرید.

اولین گرایش، مدیریت ورزشی:

تربیت مدرس – تهران

فیزیولوژی:

تربیت مدرس- تهران – شهید بهشتی – گیلان

آسیب شناسی:

تهران و گیلان

رفتار حرکتی:

یک زمانی تهران بود، خوارزمی

بیومکانیک:

همدان – خوارزمی – مازندران

    با توجه به اینکه شما سابقه تحصیل و کار در خارج از کشور دارید، وضعیت ما را از لحاظ زیرساختی نسبت به بقیه کشورها چطور می بینید؟

از آمریکای شمالی که شامل کانادا و آمریکا می‌شود، اگر احتیاط آمیز بگویم 07 سال عقب تریم.

با تشکر فراوان از شما دکتر عزیز.

اشتراک گذاری پست

دیدگاه (2)

  • معذورم پاسخ

    واقعا در یه کلام انگار حسن روحانی داره صحبت میکنه
    همه چیز عالیه، ما خوبیم، گل وبلبل
    اقای دکتر، چرا آخه، شما که میدونی چالشها رو، شما که میدونی بچه های ارشد و دکتراتون ادبیات این رشته رو هنوز بلد نیستن
    شما که فقط یه موش اضافه کردی به این رشته تو کشور
    با پول انقلاب فرستادنتون کانادا که برگرید و هرچی پسته مدیریته بگیرید تا ابد
    شما که دست 10 تا دانشجوهای خودت رو هم تاحالا نگرفتی
    وای بر ایران که گیر چه ادم هایی افتاد، کاش برید فقط

    در 4:16 ق.ظ
  • حسین کیانی پاسخ

    آره این اقا زمانی که رئیس پژوهشکاه بود ده تا دربدن داشت و هیشکی تو سال این آقا رو نمی‌دید از در پشت میومد دو ساعت و میرفت از ۲۰ ۹ا هم حقوق می‌گرفت فامیل هاشونم تا مرغ و خروس ها هم استخدام می‌کرد

    در 1:19 ب.ظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *